سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اخلاقی تربیتی
 
قالب وبلاگ

«تکبّر» به معنای خودبرتر‌بینى و بزرگی فروختن به دیگران است. در اصطلاح اخلاق؛ تکبّر بدین معنا است که آدمى خود را بالاتر از دیگرى ببیند، و معتقد شود که بر غیر، برترى و رجحان دارد، و دیگری را کوچک شمارد. به دیگر سخن؛ اساس تکبّر این است که انسان از این‌که خود را برتر از دیگرى ببیند احساس آرامش کند.

در جزء نهم از قرآن کریم آمده است:

«به‌زودى کسانى را که در روى زمین به ناحق تکبر می‌ورزند، از [ایمان به] آیات خود، رویگردان خواهم ساخت «. (اعراف:146) طبق این آیه سنت خدا بر این است که توفیق ایمان به آیات خود را از کسانی که دارای روحیه خودبرتربینی -حتی در برابر خدای متعال- هستند، سلب کند. در جای دیگر قرآن نیز می‌خوانیم: «خداوند متکبّران را دوست نمی‌دارد» (نحل:23) «بدین گونه است که خداوند بر دل هر متکبّر جبّارى مُهر می‌زند.» (غافر:35)

پیامبر گرامى اسلام(ص) می‌فرماید: «هر کس به اندازه یک دانه خردل کبر در قلبش باشد وارد بهشت نمی‌شود و کسى که به اندازه یک دانه خردل ایمان در دلش باشد وارد آتش نمی‌شود.»امیرالمؤمنین, نیز می‌فرماید: «از تکبر دوری کن که ریشه طغیان و نافرمانی خدای رحمان است».

تکبر و خودبرتربینى؛ گاه انسان را در برابر خدا و پیامبران و فرستادگان الهی به تمرّد و سرکشى می‌کشاند و گاه او را در میان همنوعان و بندگان خدا به برتری‌جویى وا می‌دارد. نمونه‌ای از تکبّر در برابر خدا، تکبّر ابلیس و پیروان اوست که از اطاعت خداوند سر باز می‌زنند و تشخیص خود را برتر می‌شمرند و به حکمت پروردگار خُرده می‌گیرند. ابلیس از روی تکبّر گفت: «من هرگز براى بشرى که او را از گِلى خشک و برگرفته از لجنى متعفّن و تیره‌رنگ آفریدى، سجده نکنم!». گاه حجاب ضخیم کبر و برتری‌جویی چنان جلو چشم عقل و هوش انسان را می‌گیرد که موجود ضعیفى، خود را آگاه‌تر از حکیم مطلق می‌پندارد. چنین انسانی در برابر آفریدگار جهان خیره‌سرى نشان می‌دهد و اوامرش را اطاعت نمی‌کند.

تکبر در برابر مردم نیز از این جهت که به مخالفت با خداى سبحان منجر می‌شود از مهلکات بزرگ است؛ زیرا متکبّر وقتى حقّ را از کسى می‌شنود از قبول آن خودداری می‌کند و با انکار خود، نفرت و اکراه نشان می‌دهد، و نیز از این‌رو که عزّت و عظمت و برترى مختصّ ذات خداوند است، هر بنده‌اى که تکبّر نماید با صفتى از صفات خدا ستیزه کرده است.

اسباب تکبّر

اسباب و انگیزه‌های تکبّر به این باز می‌گردد که انسان در خود کمالى تصوّر کند و بر اثر حُبّ ذات، بیش از حدّ آن را بزرگ نماید و دیگران را در برابر خود کوچک بشمارد. اسباب مهم کبر در هفت چیز خلاصه می‌شود: «علم»، «عمل نیک»، «نَسَب»، «زیبایى»، «قوّت و قدرت»، «مال» و «زیادی یاران، شاگردان و پیروان». امور دیگرى نیز می‌تواند سبب تکبّر گردد؛ مانند احساس حقارت و کوچکی؛ امام صادق(ع) فرمود: «هیچ انسانى تکبّر یا گردنکشى نکرد مگر به سبب پَستى و حقارتى که در نفس خویش احساس می‌کرد.

علم سبب کبر و خودبرتربینی گروهى از دانشمندان می‌گردد، همان‌گونه که در حدیث نبوى آمده است: «آفت علم، تکبّر است».بعضى از افراد آن‌چنان کم‌ظرفیّت‌اند که وقتى چند بابى از علم را می‌خوانند خود را بزرگ و دیگران را کوچک می‌شمرند، بلکه با نظر تحقیر به دیگران می‌نگرند و از همه انتظار احترام و خدمت و تواضع و کُرنش دارند. در حالى‌که عالمان واقعى هر قدر بر علمشان افزوده می‌شود، خود را نادان‌تر می‌بینند؛ چرا که خود را در برابر اقیانوس عظیمى مشاهده می‌کنند که تنها قطراتى از آن‌ را در اختیار دارند. آنها به خاطر همان مقدار علمى که به دست آورده‌اند مسئولیّت خود را سنگین‌تر می‌بینند و ترس آنها بیشتر می‌شود که گفته‌اند: «هرکس بر علمش افزوده شود، خوف و تواضع او زیاد می‌شود».

انجام اعمال نیک و عبادتموجب کبر و غرور برخی از نیکوکاران و عبادت‌کنندگان می‌شود؛ چرا که از این رهگذر، خود را برتر از دیگران می‌پندارند و انتظار دارند مردم به دیدار آنها بشتابند، در مجالس احترام خاصّى براى آنها قائل شوند و از نیکوکارى و زُهد و تقواى آنها سخن بگویند، گویى عبادت خود را منّتى بر دیگران می‌پندارند. خود را اهل نجات و سایر مردم را اهل هلاک می‌شمرند و این امور سبب می‌شود که امتیاز فوق‌العاده‌اى براى خود قائل گردند و به فخرفروشى بر دیگران به‌طور آشکار و پنهان بپردازند.پیامبر اکرم2می‌فرماید: «هنگامى که شنیدید کسى می‌گوید: مردم [به خاطر اعمالشان] هلاک شدند بدانید خود او هلاکتش از آنان شدیدتر است». این آفتى است که کمتر عابدى از آن در امان می‌ماند، هرگاه کسى به او بی‌احترامى کند یقین دارد که بی‌احترام کننده مبغوض درگاه الهى است و بعید می‌داند که خدا او را ببخشد، در حالى‌که اگر خودش به دیگرى چنین آزارى را برساند این قدر اهمّیّت به آن نمی‌دهد و این نوعى جهل و نادانى است.

احتمال نفوذ تکبّر در مسئولان و حاکمان بسیار است، به تعبیر زیباى امام على,: «آفت ریاست، فخرفروشی است.» آن‌حضرت در کلام دیگرى، فخر و تکبر را از بدترین حالات و صفات حاکمان و والیان دانسته، می‌فرماید: «در دیده مردم پارسا، زشت‌ترین خوى والیان این است که می‌خواهند مردم آنان را دوستدارِ بزرگمنشى بدانند ... و خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من دوستدار ستودنم، و خواهان ستایش شنیدن...»

مفاسد و پیامدهاى تکبّر

تکبّر، آثار و پیامدهای بسیار مخرّبى در روح و جان و اعتقادات و افکار افراد و نیز در سطح جوامع انسانى دارد، که به چند قسمت از آن در ذیل اشاره می‌شود:

آلودگى به شرک و کفر:تکبّر به انسان اجازه نمی‌دهد در برابر حق تسلیم گردد، چرا که کبر حجاب سنگینى در برابر چشم انسان می‌افکند و او را از دیدن چهره زیباى حقّ محروم می‌کند. امام صادق, فرمود: «کمترین درجه کفر و الحاد، تکبّر است.»

محروم شدن از علم و دانش: انسان وقتى به حقیقت علم و دانش می‌رسد که آن ‌را در هر جا و نزد هرکس بیاموزد و همچون گوهر گمشده‌اى برباید، حال آن‌که اشخاص متکبّر به آسانى حاضر نمی‌شوند بهترین علوم و دانش‌ها و برترین و والاترین حکمت‌ها را از افراد هم‌ردیف و یا زیردست خود بپذیرند. امام کاظم, فرمود: «زراعت، در زمین‌هاى نرم و هموار می‌روید و روى سنگ‌هاى سخت هرگز رویش ندارد، همین گونه دانش و حکمت در قلب انسان متواضع رویش دارد، و قلب متکبّر جبّار هرگز آباد نمی‌گردد؛ زیرا خداوند تواضع را وسیله عقل و تکبّر را از ابزار جهل قرار داده است.

سرچشمه بسیارى از گناهان:گاه در حالات افراد حسود، حریص، بدزبان و آلوده به انواع گناهان دقّت می‌کنیم می‌بینیم سرچشمه همه این رذایل را در وجود آنها تکبّر تشکیل می‌دهد. آنها هیچ‌گاه مایل نیستند کسى را برتر از خود ببینند به همین دلیل هرگاه نعمت و موفّقیّتى نصیب دیگران شود، به آنها حسد می‌ورزند. آنها براى تحکیم پایه‌هاى برتری‌جویى خود حریص در جمع‌آورى مالند. و براى اظهار برترى بر دیگران به خود اجازه می‌دهند که سایرین را تحقیر کنند و با هتک و توهین، زبان خود را آلوده سازند و به این وسیله آتش درونى خود را فرو نشانند.امام على, می‌فرماید: «تکبّر، رذایل اخلاقى را ظاهر می‌سازد».

مایه تنفّر و پراکندگى مردم:از بلاهاى مهمّى که بر سر متکبّران وارد می‌شود انزواى اجتماعى و پراکندگى مردم از اطراف آنها است، چراکه شَرَف هیچ انسانى اجازه نمی‌دهد تسلیم برتری‌جویی‌هاى افراد متکبّر شود، به همین دلیل نزدیک‌ترین دوستان و بستگان از آنها فاصله می‌گیرند و اگر به حکم الزام‌هاى اجتماعى مجبور باشند با آنان زندگى کنند، ولی در دل از آنان متنفّرند! امام علی, می‌فرماید: «براى متکبّر، دوستى باقى نمی‌ماند» و «چیزى مانند تکبّر خشم مردم را برنمی‌انگیزد».

درمان تکبّر

در کتاب‌های اخلاقی درباره درمان تکبّر، دو راه ارائه شده است: راه علمى و راه عملى

راه علمى:افراد متکبّر درباره خود بیندیشند که کیستند؟ و کجا بودند؟ و به کجا می‌روند؟ و سرانجام کار آنها چه خواهد شد؟ و نیز درباره عظمت خداوند بیندیشند و خود را در برابر ذات بی‌مثال او ببینند. در حدیثى آمده است که لقمان حکیم به فرزندش گفت: «واى بر کسى که تکبّر می‌کند، چگونه خود را بزرگ می‌پندارد کسى که از خاک آفرید شده و به خاک برمی‌گردد؟ نمی‌داند به کجا می‌رود؟ به‌سوى بهشت تا رستگار باشد یا به‌سوى دوزخ تا گرفتار خسران آشکارى گردد!»

تاریخ را بررسى کنند، درباره سرنوشت فرعون‌ها و نمرودها و سرانجام کار هر یک مطالعه کنند. بیندیشند؛ انسانى که در آغاز، نطفه بی‌ارزشى بوده و در پایان مُردار گندیده‌اى می‌شود و چند روزى که در میان این دو زندگى می‌کند، چیزى نیست که به‌خاطر آن تکبر نماید. امام باقر, می‌فرماید: «از متکبّر فخرفروش در شگفتم! او در آغاز از نطفه بی‌ارزشى آفریده شده و در پایان کار مردار گندیده‌اى خواهد بود و در این میان نمی‌داند به چه سرنوشتى گرفتار می‌شود و با او چه می‌کنند.»

راه عملى: سعى کند کارهای متواضعان را انجام دهد تا فضیلت تواضع در اعماق وجود او ریشه بدواند؛ مانند این‌که: لباس ساده بپوشد، غذاى ساده بخورد، با خادمان یا کارگرانش بر سر یک سفره بنشیند، در سلام کردن بر دیگران تقدّم جوید. با کوچک و بزرگ گرم بگیرد و از همنشینى با افراد متکبّر بپرهیزد و امتیازى براى خود بر دیگران قائل نشود، خلاصه آنچه را نشانه تواضع یا از مظاهر آن است در عمل و سخن به‌کار بندد. البتّه باید شرایط زمان و مکان و شخصیت اجتماعی را هم در نظر گرفت، ولی هدف این است که به مقام والاى تواضع برسد و زندگی متواضعانه‌ای داشته باشد، و از کارهایی که نشانه تکبر و خودبرتربینی است دوری نماید.


[ دوشنبه 95/2/6 ] [ 9:14 عصر ] [ آقایی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 58
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 34755