اخلاقی تربیتی |
سوره توبه، سورهای است که بسیاری از آیات آن به مسئله مهم نفاق و رسوا کردن منافقین پرداخته است. این سوره نامهای دیگری دارد که علت نامگذاری سوره به این نامها همین مطلب است. برای نمونه یکی از نامهای سوره «فاضحه» (رسوا کننده) است. سعید بن جبیر گوید: پیش ابن عباس نام سوره توبه را بر زبان جارى کردم؛ گفت: این سوره فاضحه است، زیرا هم چنان آیات (این سوره) درباره آنان (منافقان) پشت سر هم نازل شد، تا جایى که ما ترسیدیم نام هیچیک از آنان را باقى نگذارد، و خلاصه بدان جهت آن را بدین اسم نامیدند که موجب رسوایى منافقین گشت.[1] واما نفاق...بیمارى اخلاقى، نفاق، درد همیشگى انسانها و ملتها بوده است و منافق خارى خلیده در جان گروهها و اجتماعات بشرى. امیرالمؤمنین, نفاق را ننگ خصلتهاخوانده است؛ یعنى هر خصلت زیبایى بر اثر اتصاف به آن به زشتى مىگراید. امام , در نکوهش نفاق به این بسنده نکرده، مىفرماید: شر الأخلاق الکذب والنفاق؛ بدترین خوىها، دروغگویى و دورویى است. ایشان نفاقپیشگى را مبغوض خداوند مىداند: واعلموا أن الله عزوجل یبغض من عباده التلون؛ بدانید که خداى عزوجل از چندرنگى بندگانش نفرت دارد. گونه هاى نفاقنفاق از نظر شرعى دو گونه است: نفاق اکبر: این است که انسان بهظاهر خود را مؤمن به خدا و پیامبران نشان دهد و در باطن مخالف آن باشد و این همان نفاق صدر اسلام است که قرآن به نکوهش اهلش پرداخته و آنان را کافر دانسته و خبر از دوزخى بودنشان داده است . نفاق اصغر یا نفاق عملى:منظور از این نوع ظاهرسازى و ریاکارى است؛ زیرا ریا ارائه عمل و تظاهر به عبادت و سلوک است، بدون اعتقاد درونى؛ اگرچه ممکن است ریاکار به اصل خدا و معاد و نبوت، ایمان و اقرار داشته باشد. از این رو مىتوانیم این نفاق را نفاق عملى ـ در مقابل نفاق اعتقادى نوع اول ـ بدانیم و چنین منافقى را از سلک مؤمنان به شمار آوریم؛ اگر چه از پایینترین آنان. اگر در معناى نخست دقیق شویم و به انگیزههاى منافقان صدر اسلام ـ که کافرانى مسلماننما بودند ـ بنگریم، به این نکته مىرسیم که اظهار ایمان به خدا و رسول و قرآن تنها یک سپر سیاسى براى زندگى در جامعه دینى مدینه بوده است. به عبارت دیگر ماهیت این برخورد منافقانه ، تفاوتى با سایر نفاقها و جاسوسىهاى سیاسى در دیگر جوامع ندارد، ولى از آنجا که در جامعه مدینه، دین حاکم است و سیاست و مدنیت با ایمان و ولایت آمیخته است، سیاستمداران منافق، همراهى سیاسى ظاهرى را در اظهار ایمان و قبول پایههاى دینى حکومت مىدیدند و گرنه همچون سایر منافقان سیاستپیشه و جاسوسان حرفهاى، هیچ تمایلى به اداى فرایض دینى و اطاعت اوامر رهبرى از خود نشان نمىدادند. راههاى شناخت نفاق و منافقانلحن گفتار: امام على,: خداوند چهار چیز را در کتابش تصدیق کرده است... مرد در زیر زبانش نهفته است ؛ چون سخن بگوید ، آشکار شود . خداوند متعال فرمود : «و آنان (منافقان) را از لحن گفتارشان مىشناسی». منافق هر چند خوددار و راز نگه دار باشد، سرانجام بر اثر فشارهاى درونى، راز خود را بیرون مىافکند و با نیش و کنایههایش خود را افشا مىکند. او مىکوشد با تعبیرات موذیانه، هم آزار برساند و هم موضع مخالف خود را پنهان کند؛ غافل از آن که نیتش از سخنش هویداست. امام على, در سخن بلند دیگرى بر این راهکار صحه مىگذارد: على لسان المؤمن نور یسطع وعلى لسان المنافق شیطان ینطق؛ (62) «بر زبان مؤمن نورى است که مىدرخشد و بر زبان منافق، شیطانى است که سخن مىگوید .» نحوه رفتار · خمودى و ناسپاسى دیگر علامت آشکار منافق که پیوستگى کاملى با حقیقت او دارد، چگونگى رفتار وى با دیگران است. منافق برخلاف مؤمن که با صلابت و اطمینان به صحنه عمل مىآید و کارى متقن و شایسته ارائه مىدهد ، شکاکانه و مردد وارد عمل مىشود. امام على, مىفرماید : «بىگمان یقین مؤمن در کردارش و شک منافق در رفتارش دیده مىشود.» منافق به فرجام کارش و نتیجه عملش امیدى و یقینى ندارد و از این رو تنها براى نشان دادن همراهى ظاهرى و موافقت دروغین، با کسالت به نماز و بى جسارت به جهاد درمىآید. او اعتقاد چندانى به خداوند هستى ندارد تا به او عشق بورزد و عاشقانه به کار پردازد. · تکلف ورزیدن مؤمن فقط از خدا بیم دارد و به او امید مىورزد . نه طمعى به کسى و نه ترسى از شخصى دارد. از این رو اعمال خود را تنها با یک معیار مىسنجد و آن رضایت خدا است. نه قضاوت کسى جز خدا برایش اهمیتى دارد و نه به تأثیر دیگر چیزها معتقد است. او به فکر خشنود کردن همگان نیست تا براى خریدن محبت همه، بهایى سنگین را بپردازد و از این رو تکلفى ندارد. منافق عکس این است. او بهزحمت و دشوارى ، خود را آنگونه که نیست مىنماید و آنچه ندارد نشان مىدهد و تا آنجا تصنعى و متکلفانه رفتار مىکند که خوى و منش وى شود . امام على, به این رفتار منافق اشاره کردهاند: «تکلف از اخلاق منافقان است.» · غیبت کردن غیبت، کوشش انسان ناتوان براى سرپوش گذاشتن بر عقدههاى درونى خویش است. انسان ضعیف با درک عجز خود از ضربه زدن به کسى و جلو گرفتن کارى، به پشت صحنه مىرود و با بیرون ریختن شکوههاى درون به بدگویى و افشاى اسرار دیگران مىپردازد. منافق نیز که ذلیل و حقیر است، در پیش رو به تعریف و تمجید و تملق مىپردازد و در پشت سر به بدگویى و غیبت. از این رو حضرت على, غیبت کردن را علامت نفاق دانستهاند. · خیانت ورزیدن انسانى که به ورطه نفاق و دو رویى مىغلتد و به جاى اتکال بر دوستان واقعى، چشم امید به خارج از قدرت و حکومت خودى مىبندد و براى روز مباداى خیالى خویش، دستاویزى در آن سوى مرزهاى عقیدتى، جغرافیایى و سیاسى مىجوید و شفیع و واسطهاى دست و پا مىکند ، سرانجام به خیانت مىافتد . او براى جلب محبت و حمایت دوستان خیالىاش ، اسرارى را از جبهه خودى به دشمن گزارش مىکند. همه ستون پنجمها و جاسوسهاى نظامى و غیر نظامى از این آبشخور مىنوشند و دشمنان یک ملت و کشور، از چنین منافقانى سود مىجویند . چنین است که حضرت على, نفاق را اوج خیانت دانستهاند. · دشمنى با چهرههاى تابناک دین سنت الهى در پیشرفت دین بر آن قرار گرفته که گروندگان و پیروانش به مجاهدت بپردازند و با یارى دادن دین خدا، از او یارى و نصرت بگیرند. منافقان که پیروزى و نصرت دین را بر نمىتابند، انصار دین را به دیده دشمنى مىنگرند و کینه آنان را به دل مىگیرند. امام على, فرمود: اگر با این شمشیرم به بالاى بینى مؤمن بزنم تا مرا دشمن بدارد، دشمنم نخواهد داشت و اگر دنیا را با همه ثروتهایش به پاى منافق بریزم تا مرا دوست بدارد، دوست نخواهد داشت. زیرا قضاى الهى بر زبان پیامبر امى گذشته است که فرمود: «اى على مؤمن تو را دشمن و منافق تو را دوست نمىدارد.» درمان نفاق· بهره گیرى از قرآن نفاق نیز مانند بسیارى از امراض درونى ، درمانپذیر است. راهى که امام على, در پیش روى ما مىنهد ، بهرهگیرى از قرآن است. امام در خطبه بلندى، خطاب به اصحابش ، آنان را به روى آوردن به قرآن سفارش مىکند و به شفاخواستن از آن در بیمارىها و یارى خواهى در گرفتارىها فرمان مىدهد و سپس مىفرماید: فإن فیه شفاء من اکبر الداء وهو الکفر والنفاق والغی والضلال؛ «بىگمان درمان بزرگترین دردها یعنى کفر و نفاق و گمراهى و سرگشتگى، در قرآن است». افزون بر این، امام, قرائت آیههایی که مشتمل بر تهلیل هستند را در صبح هر روز مایه ایمنى قلب از شقاق و نفاق مىداند. · دعا بى گمان دعا و درخواست از خداوند در همه امور کارساز و راهگشا است. از جمله در درمان دردهاى روحى و روانى و پیشگیرى از ابتلا به آنها. امام على, در همین زمینه و براى پیشگیرى از رخنه نفاق و منزه ماندن روح از این صفت زشت در تعقیب نماز عشا چنین دعا مىکند : اللهم طهر لسانى من الکذب و قلبى من النفاق و عملى من الریاء و بصرى من الخیانة...؛ «خدایا زبانم را از دروغ و دلم را از نفاق و عملم را از ریا و دیدهام را از خیانت پاک و منزه بدار.»
[1] برخی نامهای دیگر: «مبعثرة» (کاونده) ابن عباس گوید: وجه تسمیه بدین نام آنست که از اسرار درونى منافقان کاوش میکند؛ «بحوث» (کاونده) أبو ایوب انصارى وجه تسمیه بدین نام را نیز همان کاوش از اسرار منافقان ذکر کرده؛«حافرة» (آشکار کننده) چون از روى مقاصد قبلى منافقین پرده برداشته و آنچه در دل مستور میداشتند، آشکار ساخت؛ «مثیره» (افشاننده) بخاطر آنکه زشتیها و رسواییهاى منافقان را بر ملا ساخت.
[ دوشنبه 95/2/6 ] [ 9:9 عصر ] [ آقایی ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |